کارن سرهنگیکارن سرهنگی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

دنیای ما **کارن**

شیرین پسر

قربونش بشم داره برچسب میزنه رو  دیوار خط خطیای روی دیوار رو هم که دارین بعد از چند دقیقه داره برچسبا رو از رو دیوار بر میداره می چسبونه به لباسش ، میگم کارن جون  چیکار می کنی ؟ میگه میخوام ببیم(ببرم) بچسبونم به کمد  دیشب رفته بود تو اتاق هیچ سر و صدایی ازش نبود  رفتم سروقتش می بینم داره آرایش می کنه بدون اینکه چیزی بپرسم شروع کرده به توضیح دادن : دایم ایمل می زنم یوژ می زنم تا خوشحای شم (دارم ریمل می زنم رژ می زنم تا خوشحال شم )    - حالا خوشحال شدی مامان ؟ - آیه - خب دیگه بیا بخوابیم - نه واسا واسا کمی دیگه آیش بکونم هزار ماشالا حرف زدنش خیلی بهتر  و ...
26 آذر 1393

تز جدید کارن

-مامان دونه هاشو دیای(درآر) مامان جون دونه های کیوی خوردنیه -نه خودنی نیست انار خوردنش هم این جوریه دونه هاشو نمی خوره فقط آبشو میخوره دونه ها رو می ریزه رو بشقاب ...
16 آذر 1393

آتش بس

خونه ی آقا جون و آتش بس کارن و پسر خاله باراد البته فقط برای یکی دو ساعت بچه ها بخندین میخوام عکس بگیرم خو ذوق مرگ شدم شما رو کنار هم دوستانه دیدم کارن سرما خورده در حال استراحت و تماشای تلویزیون دیشب یه شلوار لگ کرمی رنگ  پوشیدم کارن میگه مامان لخت پوشیدی؟ قربونت برم مامان با این اصطلاحات شیرینت   ...
8 آذر 1393

سوارکاری

بازم باشگاه و سوارکاری دایی جون و زندایی جون * کارن و بابا هم  طبق معمول تماشاچی*    این من نیستم ها کنار بابا،  پسر خاله باراد جونه   ...
5 آذر 1393

دختر بازی

کارن کجایی مامان ؟ دایم دختی بازی می کونم  ترجمه: دارم دختر بازی می کنم و من رفتم بالا سرش می بینم داره با این جاسوزنیا که از خونه عمه لیلا آورده بازی می کنه نتیجتا ترجمه این می شه : دارم با دخترا بازی می کنم اینم سوغاتی های بابا از سفر یه روزه ش دو تا ماشین هم براش آورده بود  انقد ذوق زده شد  که اجازه نداد عکسشونو بگیرم  مدل گوجه خوردن کارنی کارن و دختر خاله آوا جون کتابا و بازی های فکری پسرم   درسته که پسرم اهل علم و هنره ولی یه نمه خشانت هم  داره تو وجودش  سلاح های گرم و سرد پسرم ...
1 آذر 1393
1